جوان آنلاین: جوانیاش با انقلاب اسلامی پیوند خورده بود و دست روزگار او را در کوران یکی از متفاوتترین جنگهای قرن بیستم قرار داده بود تا فیلمبردار سیدمرتضی آوینی در گروه روایتفتح شود، اما شانس اصلی او همنفسی با متفکر هنرمندی، چون سیدمرتضی آوینی بود. از «حاجقاسم بخشی» در آیینی که اخیراً با عنوان بزرگداشت پیشکسوت عرصه هنر مقاومت، مستندساز و فیلمبردار باسابقه گروه روایت فتح در هجدهمین جشنواره فیلم مقاومت برگزار شد، تجلیل به عمل آمد. فرصتی دست داد با وی گفتوگو کنیم.
شما این توفیق را داشتید سالها در قالب تولید مجموعه ماندگار روایت فتح با سیدمرتضی آوینی همنفس و همکار باشید. فکر میکنید در ابعاد مختلف هنری و اعتقادی چه مقدار از این متفکر شهید تأثیرپذیر بودهاید؟
من در سال ۱۳۶۰ عضو جهاد سازندگی بودم. با یک فاصله زمانی حدود هفتهشت ماهه این توفیق را پیدا کردم که به دفتر مرکزی جهاد سازندگی وگروه تلویزیونی جهاد ملحق شوم که سیدمرتضی آوینی مسئولیت و مدیریت آن را بر عهده داشت. در این فاصله زمانی خیلی کوتاه به دلایلی که اصلیترین آن فقدان شهید علی طالبی در گروه بود، من به گروه ملحق شدم و دلیل بعدی اینکه سه نیروی گروه جهاد پس از بازگشایی دانشگاهها در جریان انقلاب فرهنگی قصد ادامه تحصیل داشتند و امکان ادامه همکاری آنها نبود که زمینهساز حضور من در گروه روایت فتح شد.
از اولین برخوردی که با شهید آوینی داشتید، چه چیزی به یاد میآورید؟
اولین مواجهه با ایشان مصاحبهای بود که شهید برای ورود به گروه با من انجام دادند. آن زمان هر کسی که میخواست وارد گروه تلویزیونی جهاد سازندگی شود باید دستکم نیمساعت تا یک ساعت با ایشان مصاحبه میکرد و اجازه ورود به گروه پس از ارزیابی ایشان محقق میشد و به خاطر دارم پس از مدتی که با سیدمرتضی صمیمی شدیم، ایشان به من گفت از آن ۱۰ موردی که برایم درباره جذب نیروها اهمیت داشت شما ۹ مورد را داشتید. آن مصاحبه زمینهساز این شد که من از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۱ به مدت یک دهه در خدمت ایشان باشم.
به خاطر دارید شهید آوینی چه سؤالاتی از شما پرسیدند؟
بله، یکی از مهمترین مسائلی که برای شهید آوینی مطرح بود، سابقه حضور در دل جنگ بود، چون در عملیات فتح خرمشهر و عملیات فتحالمبین و دو سه عملیات فرعی در کسوت نیروی اصلی حضور داشتم، برای ایشان یک ملاک مهم محسوب میشد. خود ایشان هم پیش از آن در عملیات طریقالقدس در فتح بستان حضور داشتند و شهید علی طالبی همراه ایشان بودند که به شهادت رسیدند. در واقع خود ایشان شبهای عملیات با گروه فیلمبرداری به خط میزدند. من بخشی از خاطراتم را تعریف کردم و ایشان پسندیدند. مورد بعدی این بود که من پیش از انقلاب تجربه کار عکسبرداری و فیلمبرداری هشت میلیمتری را داشتم، البته تحصیلات آکادمیکم به پس از انقلاب برمیگردد، اما به طور تجربی پیش از انقلاب دورههای آموزشی کوتاه فیلمبرداری و عکسبرداری حرفهای را دیده بودم. ایشان از من دکوپاژ و زیباییشناسی را پرسیدند. چند قاب عکس روی دیوار اتاقشان بود و از روی آنها توضیح خواستند که ما نقطه طلایی عکسها را تعیین کنیم و یک جور آزمون تخصصی هم از من گرفتند و مورد بعدی نسبتهای اعتقادی با انقلاب اسلامی و به خصوص شخصیت حضرت امام (ره) بود که سه موضوع کلیدی در گزینش ایشان همین سه مورد بود که البته سؤالات دیگری هم مطرح کردند و جالب این بود که در آن یک دههای که من با ایشان کار کردم همیشه سعی کردند در این سه مورد دانش و درک ما را تقویت کنند.
فکر میکنید اگر با شهید آوینی آشنا نشده بودید، درحال حاضر به لحاظ فکری و اعتقادی در چه وضعیتی قرار داشتید؟
واقع مطلب این است که من بخش مهمی از تجربیات و پایداری اعتقادیام را به ایشان مدیون هستم. زمانی که انقلاب پیروز شد نوجوانی ۱۷ ساله بودم. ریشههای اعتقادی ما اگرچه محکم بود، اما به عمقی که امثال شهید آوینی داشتند نرسیده بود. ما بیشتر با احساسمان وارد مقوله حوادث انقلاب اسلامی شده بودیم و نیاز داشتیم عمیقتر با این پدیده شگرف مواجهه داشته باشیم، ضمن اینکه به افرادی که خودشان اهل عمل بودند و به عنوان یک الگوی رفتاری برای هنر انقلاب ما را راهبری کنند، نیاز داشتیم و خوشبختانه قرار گرفتن بر سر راه سیدمرتضی آوینی برکات زیادی برای من داشت و پس از چهلوچند سالی که از آن روزها میگذرد، میبینم برخی مسائلی که استناد میکنم استدلالهایی است که ایشان در مسائل اعتقادی و هنری برای ما به ارث گذاشتند.
چه نقاط عطفی از همکاری با شهید به خاطر میآورید؟
زمانی که روایت فتح از تلویزیون پخش میشد، آیتالله خامنهای که رئیسجمهور بودند از طریق یکی از مسئولان جهاد به ما پیغام دادند که من از مخاطبان جدی برنامه روایت فتح هستم و تمام برنامههایم حتی دیدارهای خانوادگیام را طوری تنظیم میکنم تا شب جمعه پای تلویزیون باشم که پس از آن ما یک درخواست دیدار داشتیم و ایشان ما را به حضور پذیرفتند. شهید آوینی پیش از دیدار تأکید کرده بودند میخواهند گمنام بمانند و برای همین گروه به طور کلی به ایشان معرفی شدند. یک دیدار دیگری هم با رهبر معظم انقلاب داشتیم که فکر میکنم در سالگرد دوم شهادت سیدمرتضی انجام شد و آنجا بود که آیتالله خامنهای مطرح کردند از گفتارهای متنی که من میشنوم، این درک را دارم که گویی گوینده متن خودش تا عمق جان به درک آنچه میگوید رسیده است و آنجا که میگوید این بسیجیها بیش از اینکه راههای زمین را بشناسند به راههای آسمان آشنایی دارند، گویی خودش راههای آسمان را طی کرده است. در واقع این بیانات آیتالله خامنهای ناظر بر این بود که کلام و حرف شهید آوینی، چون از دل برمیآمد بر دل مینشست.
پس از شهادت سیدمرتضی ظاهراً شما مستندسازی را ادامه دادید و آثاری هم در حوزه مقاومت تولید کردید.
نیروی رسمی وزارت جهاد کشاورزی بودم و به طور طبیعی پس از اینکه فارغالتحصیل شدم، چون بورسیه وزارت بودم در حوزه محرومیتزدایی که جزو مأموریتهای وزارت بود، مشغول شدم ولی سعی کردم پیوستگی خود را با عرصه دفاع مقدس حفظ کنم. در جریان جنگ ۳۳ روزه به مدت ۲۰ روز در لبنان حضور داشتم. در ماجرای بوسنی حضور داشتم و یک مجموعه ۱۰ قسمتی به نام امانت بوسنی تولید کردم. در بحث محرومیتزدایی شهید آوینی تجربیاتی داشت و اصلاً ابتدای کار مستندسازی او با تولید آثاری در این زمینه صورت گرفته بود که هفت قصه از بلوچستان را ساخته بودند و همینطور فیلمی درباره بشاگرد. پس از شهادت ایشان در حوزه مباحث معارفی مستندهایی درباره اربعین و عتبات تولید کردیم.
در جریان جنگ ۳۳ روزه با کدام یک از شهدا ارتباط نزدیک داشتید؟
بیشتر با دیپلمات شهید غضنفر رکنآبادی ارتباط و مراوده داشتیم، چون از طریق ریاست جمهوری به آنجا رفته بودیم و آن دوستان ما را پشتیبانی میکردند و ما از طریق ایشان با دوستان در سپاه قدس مرتبط بودیم. در کار هنری باید بگویم هم به لحاظ فرم و هم محتوا وامدار تجربهها و داشتههای شهید آوینی بودم. پیش از روایت فتح هم به طور پراکنده مستند میساختیم، اما چون آن انسجام و تشکیلاتی را که شهید آوینی تدارک دیده بود، نداشتیم، به طور طبیعی آثار آن دوره ما کمتر دیده شد. در والفجر ۴ یک مجموعه سه قسمتی ساخته شد، همچنین در والفجر ۲ تجربیات شهید آوینی به ویژه آن آثاری که در جریان سقوط خرمشهر ساخته بود، کنار هم قرار گرفت و تبدیل به مجموعه روایت فتح شد. در جریان روایت فتح چهارسال به طور مستمر در جنگ کار کردیم و نتیجه آن مجموعه ۷۵ قسمتی شد که از تلویزیون پخش شد و یک بخشی از فیلمها هم اصلاً پخش نشد. پس از آنکه جنگ تمام شد، آقا سیدمرتضی ایدهای دادند درباره تأثیر انقلاب اسلامی در ورای مرزهای ایران که من خودم سه سفر به لبنان رفتم و ایشان همراه تیمی به پاکستان رفتند که حاصل آن مجموعه ۱۳ قسمتی نسیم حیات شد و یک مجموعه شش قسمتی در اوایلی که فلسطینیها انتفاضه را آغاز کرده بودند، تولید شد و به طور کلی آنچه ما در حوزه مقاومت کار کردیم، آن چیزی بود که شهید آوینی به ما منتقل کرد.
ویژگی مهم کار با شهید آوینی در زمینه هنری برای شما چه چیزی بود؟
نکته مهمی که وجود داشت، این بود که ما به جای اینکه به ماشین جنگ توجه کنیم، به جنگ نگاهی انسانی داشتیم و این چیزی بود که شهید آوینی روی آن تأکید داشت. آقامرتضی به ماهیت انسان در جنگ نظر داشت و این جنس نگاه آثار او را نسبت به همه مستندهای پیش و پس از او متمایز میکرد. بخش اصلی تولیدات شهید آوینی پای میز مونتاژ ساخته میشد. در واقع ایشان یک تدوینگر حرفهای نه صرفاً از منظر تکنیکی بلکه به لحاظ نگاههای عرفانی و حماسی به جنگ بودند. ایشان سبکی از خود به جای گذاشت که منحصربهفرد بود و خیلیها سعی کردند به آن شیوه نزدیک شوند، اما توفیق پیدا نکردند.
رهنمودهایی که پیش از اعزام به جبههها به شما میدادند را یادتان است؟
مهمترین توصیه سیدمرتضی این بود که برای ما انسانها مهم هستند نه ماشین جنگ. نکته بعدی ایشان این بود که انسانها در شرایط بحرانی و سخت که در مرز شهادت قرار دارند، واکنشهایی دارند که آن واکنشها برای سیدمرتضی خیلی کلیدی بود. وقتی ما به لحاظ جنگی به حالت رکود میرفتیم و در خطوط مقدم اتفاقی نمیافتاد، آقا مرتضی بخش زیادی از راشهای ما را استفاده نمیکرد و معتقد بود نابترین لحظات برای رزمندهها زمانی است که در وضعیت رودررویی با دشمن قرار دارند. ایشان معتقد بودند اگر قرار است از پشت جبهه تصویر کار کنیم، باید آن لحظههایی باشد که آن روحیات ناب را نشان بدهد. برای مثال لحظات جدایی و خداحافظی رزمندهها در شهرها با خانوادههایشان را غنیمت میشمردند. لحظهای که یک مادر پسرش را در آغوش میگیرد و با او وداع میکند، برای او خیلی ارزشمند بود. میدانست دوربین ما باید دقیقاً به کجاها برود. برای مثال تعدادی از دانشآموزان را به برخی مناطق عملیاتی برده بودند که آنها را با محیط جبهه آشنا کنند. من خودم موفق شدم یکی از اینها را که برای اعزام خیلی گریه و التماس میکرد و در دقیقه آخر اجازه دادند تا اهواز بیاید، سوژه دوربینم کنم. نوع زاویه دوربین و نوع مواجهه با سوژهها و میزان دخالت در رخدادها برای سیدمرتضی خیلی مهم بود. اینها نکاتی کلیدی بود که او از ما میخواست و احیاناً اگر ما رعایت نمیکردیم، سرنوشت راشهای ما سرانجام خوبی پیدا نمیکرد. به همین دلیل بود که در گروه روایت فتح ما سهچهار اکیپ فیلمبرداری بودیم و راشهایمان را سیدمرتضی کنار هم قرار میداد و مخاطب که نتیجه را میدید نمیتوانست تشخیص بدهد که تصاویر متعلق به فیلمبرداران مختلفی است. گستردگی مناطق عملیاتی میطلبید که گروههای مختلف فیلمبرداری حضور داشته باشند و ما چهار تیم بودیم و در عملیاتها حضور مستمر داشتیم.
فکر میکنید مستندسازی در حیطه مقاومت و جنگ هم اکنون در چه جایگاهی است؟
شرایط خیلی متفاوت شده است. دسترسیها به مناطق جنگی دشوار شده است. به نظرم ما سوژههای بکر زیادی را پس از شهادت سیدمرتضی آوینی از دست دادیم. اساساً انتخاب سوژه خودش نوعی درایت و درک عمیقی میطلبد که از عهده هر کسی ساخته نیست. فکر میکنم آن تحرکی که انتظار میرود در مستندسازی وجود ندارد و باید به این عرصه نگاه جدیتری صورت بگیرد. خود ما الان در مجموعه روایت فتح یک دفتری داریم به نام خانه هنر شهید آوینی که حقیر مسئولیت آن را بر عهده دارم و در حال تولید کلیپهای کوتاه در حوزه مقاومت هستیم.